طنین طنین ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

طنین بلا

کلاه جدید!

یه روز که با هم رفته بودیم پیاده روی، برات یه کلاه خریدم وقتی که عصری بابا نوید اومد خونه کلاه رو گذاشتم رو سرت تا ببینه و نظر بده که نمیدونی چه نازی کردی برای بابایی که دل هر دومون رو بردی و بعد از اینکه ازت عکس گرفتم کلی چلوندیمت و ابلمبوت کردیم و البته تو هم در مقابلل موهای من رو کشیدی  و یه گاز از بابایی گرفتی .... چیزی که عوض داره گله نداره         ...
2 آبان 1391

طنین بلا...

واقعا از اینکه اسمت رو طنین گذاشتم و اینکه اسم وبلاگت هم طنین بلا هست خیلی خوشحالم چون بهت میاد کاملا.  چند روز پیش تو خیلی خوابت میومد ولی نمیخواستی بخوابی و میخواستی با بابا نوید بازی کنی ولی من بردمت تا بخوابونم و بعد از نیم ساعت بلاخره خوابیدی (بلاچه من) و من اروم و بی صدا رفتم اشپزخانه ولی حس کردم یه صدایی از اتاق اومد و  وقتی بابایی اومد که ببینه تو خوابی یا نه با این صحنه روبرو شده بود و زد زیر خنده و من رو صدا کرد. من که کلی باهات کلنجار رفته بودم تا بخوابی هم خندم گرفته بود و هم حرصم در اومده بود. شما بین تخت ما و تخت خودت گیر کرده بودی و میخندیدی( برعکس تمام بچه ها که گریه میکنن ) &nbs...
2 آبان 1391

مراحل رسیدن به حمام:)))

از وقتی که به دنیا اومدی تا الان از حموم خوشت اومده و تا حالا توی حموم گریه نکردی. یه روز که تو خونه من و تو بودیم ، دیدم صدات نمیاد اومدم دنبالت پیدات نکردم خیلی ترسیدم اخه اتاق ما وسایل زیاد هست ... تو همین لحظه دیدم صدات داره از توی حموم میاد و چون جلوی حموم یه پله کوچولو داره فکر نمیکردم  بتونی ازش بری بالا ... اینم چند تا عکس از دفعات بعدی که رفتی حموم.             ...
1 آبان 1391

تولد میلاد عزیز

 23 مهر ماه سالها پیش میلاد جان به دنیا اومد تا اولین نوه طیبه عمه باشه و اولین نتیجه ننی اما هیچکس فکر نمیکرد که تولد 23 سالگی میلاد رو باید بر سر مزارش جشن بگیرن   واقعا خیلی سخته که ببینی که فرزندت که از جون هم بیشتر دوسش داری زیر خاک سرد خوابیده و تو باید و مجبوری به زندگیت ادامه بدی... ای داد از این زمونه در زادروز میلاد من و تو هم بودیم و البته این رو هم بگم که میلاد تو رو اصلا ندید عزیزم و اجل بهش اجازه چنین کاری رو نداد.       ...
1 آبان 1391

تخته نرد!؟

چند روز پیش من و بابا نوید داشتیم تخته بازی میکردیم و بعد از بازی من رفتم سراغ کارهام و منتظر بودم که تو هم پشت سر من بیای تو اشپزخونه که دیدم خبری ازت نشد؟!!!! این شد که من اومد ببینم چیکار میکنی که دیدم به به چه خبرا هست؟!!!!!! اخه بچه تو به تخته چیکار داری ؟ و البته اگه حواسم بهت نبود تک تک مهره ها رو هم میخوردی!!! خوشمزس مامانی؟       وقتی هم دیدی که از بیرون خوب نمیتونی بازی کنی رفتی توی تخته نشستی؟ اینم روش جدید بازی تخته نرد !       ...
1 آبان 1391

طنین وارد بهشت میشود!!!

روز 20 مهر ماه سال 90 به همراه جمعی از خانواده و البته بانوان خانواده وارد پارک بهشت مادران توی حقانی که جاتون خالی بود هوا بسیار خوب و مطبوع بود و ما معنی ازادی رو چشیدیم:) طنین برای اولین بار سوار سرسره شد؟ اینجا امیر حسین سعی میکرد با هم سر بخورین!!     و برای اولین بار سوار تاپ شدی؟ و البته تا سوار شدی سریع هم دست هات رو گرفتی به زنجیر ها!!!       ...
1 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طنین بلا می باشد